احمدولی مسعود، سیاستمدار و دیپلمات پیشین افغانستان گفتوگویی با جماران انجام داده است.
خیر، به هیچ وجه ناامید نشدیم. دلیل اینکه بر مسأله مقاومت فرهنگی تاکید کردم این بود که زمینه آن بیشتر فراهم است و ای کاش که ما در زمینه مقاومت نظامی هم با برخی محدودیت ها روبه رو نبودیم و می توانستیم مقاومت نظامی را هم پیش ببریم. متأسفانه برخی محدودیت ها پیش روی مقاومت نظامی وجود دارد که اگر این محدودیت ها نبود هزاران نفر در خارج از افغانستان و هزاران نفر هم در داخل کشور ما آماده مقاومت هستند، اما هم سلاح در اختیار ندارند و هم باید بتوانند از برخی سدها عبور کنند.
مقاومت نظامی اولویت ما است و هیچکس منکر این واقعیت نیست؛ چرا که بدون مقاومت نظامی نمی توان طالب را شکست داد. اما زمانی که به مقاومت فرهنگی اشاره می کنم به این معنا است که می خواهیم جامعه فرهنگی و تمدنی مردم ایران را هم با خود همراه کنیم. این جامعه بدانند که چرا ما افغان ها در برابر طالب مقاومت می کنیم؟ مقاومت، فقط جنگ نیست بلکه مقاومت در واقع در مقابل جنگ است و در دفاع از عزت، ناموس، خانه و سرزمین معنا پیدا می کند. ما به دنبال پیگیری مقاومت در ابعاد متفاوت و مختلف هستیم و مقاومت نظامی و فرهنگی در برابر طالب را پیگیری می کنیم.
طالب فقط سخت افزار در اختیار دارد. آنها که طالب را تشویق به از بین بردن ارزشهای فرهنگی در افغانستان می کنند، افراد دیگری هستند. طالبان از عهده این کارها بر نمی آیند و دشمنان زیرکی پشت سر آنها پنهان شده اند و آنها را تشویق به از بین بردن تاریخ و فرهنگ افغانستان و محروم کردن زنان و دختران از حقوق شان می کنند.
در نتیجه طالبان از آنچه که در این دو سال انجام داده اند، عقب نشینی نخواهند کرد، اما از آنجا که ما با دشمن کلان تر(بزرگ تر) نسبت به طالبان مواجه هستیم باید مواضع خود را در حوزه های متفاوت تحکیم ببخشیم .
خارجی. درست است که ما در افغانستان، افراد متعصب، تندرو و رادیکال هم داریم اما این قدرتی که من می بینم ناشی از فعالیت این افراد به تنهایی نیست. قطعا خارجی های بیرون از افغانستان آنها را هدایت و رهبری می کنند.
به عنوان نمونه، اگر افغان هایی که در ایران هستند به افغانستان بازگردند به لشکر طالبان می پیوندند. آنها که با تغییر سبک آموزش در افغانستان توسط طالبان در مدارس آنها آموزش دیده و تربیت می شوند، مانند خود طالبان و شاید هم تندرو تر خواهند شد. مأموریت آنها هم بی ثبات کردن منطقه است. دکترین اصلی دشمنان ما در خارج از کشور، دکترین بی ثبات سازی منطقه است که توسط طالبان و سایر گروه های تروریستی که در پناه طالبان هستند، عملیاتی می شود.
بر همین اساس می بینید که بیشتر کشمکش ها در داخل افغانستان در اطراف هندوکش است، یعنی جایی که نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای به هم برخورد می کنند. به همین دلیل طالب در آن منطقه دست به محکم کاری زده و توجه قدرت های خارجی هم به این منطقه معطوف شده اند. گروه های تروریستی غیر افغان هم در این منطق جا به جا شده و موضع خود را تقویت کرده اند. به این دلیل که هندوکش نقطه ای است که قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای با هم تصادم می کنند.
طالب قدرت تعریف و تغییر استراتژی برای خود ندارد. خود طالب تولید شده توسط قدرت های دیگر است. همین الان ببیند اگر کمک های مالی (۴۰تا ۵۰ میلیون دلار) که به صورت هفتگی به طالب می رسد، قطع شود طالب در کجا قرار می گیرد؟ البته این رقم هم عددی است که ما می شنویم و به نظر می رسد که رقم ارسالی برای طالب بسیاری بیش از این باشد و باید سوال کرد که چرا این پول در اختیار طالب قرار می گیرد؟ برای اینکه استراتژی کهن خود را تغییر داده و ادعا کند که ما جهاد فرامرزی نداشته و چشمی به سرزمین همسایه ها نداریم؟ این که توجیه ندارد.
زمانی که کشورهای منطقه با طالب تعامل دارند شاید بتوان آن را تاکتیک خواند اما فراموش نکنیم که شاید تاکتیک تعامل با طالب مسکن باشد اما درد در جای اصلی به قوت خود باقی خواهد بود. شاید هم روزی به زودی این همسایه ها از تعامل با طالب پشیمان شوند چرا که این تعامل عمر طالب را زیاد و درد مردم افغانستان را بیشتر می کند.
به رسمیت شناختن یعنی مسئولیت پذیری و به نظر نمی رسد که فعلا سایر کشورها در این مسیر گام بردارند و می خواهند که طالب به عنوان قدرتی که همیشه نگران و چشم به دست دیگران است باقی بماند تا بتواند ماموریت محول شده را انجام دهد.
اگر طالبان بخشی از مردم افغانستان بود باید نبض مردم را می دانست. اگر بخشی از مردم افغانستان بودند، چرا مردم افغانستان از آنها فرار می کنند؟ چرا طالب در دو سال و نیم گذشته نتوانسته هیچ پیوندی با مردم افغانستان ایجاد کند؟ آنها با زنان و جوانان که نیمی از نفوس افغانستان هستند نتوانستند هیچ پیوندی ایجاد کنند. حرف ما این نیست که طالبان افغانی نیستند، اما آنها به دلیل شست و شوی مغزی که داده شده اند با نبض مردم افغانستان بیگانه هستند.
امروز اگر می بینیم که طالب نه منطق ملی و نه منطق منطقه ای و نه منطق بین المللی دارد، بنابراین هیچ مشروعیتی حتی مشروعیت اخلاقی هم ندارد. ببیند با مردم افغانستان چگونه رفتار می کنند. آنها هیچ وفاداری به کشور ندارند. طالب یک نیروی نیابتی و بیگانه با مردم افغانستان است که قدرت پوشالی دارد و به همین دلیل هر قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای می تواند از آنها استفاده کند. آنها ابزار هر قدرتی می شوند چرا که دولت ملی نیستند که واجبات و منافع ملی افغانستان را در نظر بگیرند.
آنها در ابتدا مردم را امیدوار کرده بودند که ما آمریکا و جامعه جهانی هستیم. مردم از خود سوال می کردند که وقتی جامعه جهانی در بیست سال گذشته در کشور ما سرمایه گذاری کرده، طالب چگونه می تواند بازگردد؟ برنامه ریزی بازگشت طالب را امریکایی ها انجام دادند
بله. براساس این توافق، برنامه ریزی برای تحویل قدرت به طالب توسط ایالات متحده و در رأس آن زلمای خلیل زاد انجام شد. توافق دوحه در واقع تحویل دادن قدرت به طالب بود. زمانی که وقت اجرای این توافق رسید طالب به هر شهری که آمد مسئولان دولتی همان شهر به ارتش و مردم گفتند که راه را برای طالب باز کنید چرا که اگر جنگ با طالب را آغاز کنید، پروسه صلح خدشه دار می شود و صلح از میان می رود.
افسران نظامی بسیاری پس از بازگشت طالب به ایران آمدند؛ از آنها در این باره سوال کنید و به شما خواهند گفت که مسئولان دولتی به آنها می گفتند، پروسه صلح با تصمیم آمریکا و آمدن طالب در حال اجرا است و نباید آن را خدشه دار کرد. حرف آنها این بود که توافق دوحه، تضمین کننده این روند خواهد بود. اما دیدید که طالب به کابوس برای مردم تبدیل شد. در غیر این صورت ممکن نبود که گروه پوشالی و مزدور و استخباراتی با این ترتیب بتواند نیروی نظامی یک سیستم سیاسی مستقر را به راحتی شکست دهد.
بله. بله. دلم می خواهد برای این سوال توضیحاتی بدهم. من از سن 14 سالگی در سیاست بوده ام و الان 59 سال سن دارم. من در همه این سالها با انگیزه برای افغانستان کار کردم و اکنون در 60 سالگی هم انگیزه دارم. چرا؟ چون امیدوار هستم که موفق خواهیم شد.
ا
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟